۱۰ اسفند ۱۳۸۶

پروانه






یک مشت پروانه
تمام سهم کودکی تنها
از پرسه های نيمروزی روزهای گرم تابستان.

مشتی عرق کرده
پر از پروانه های کوچک بنفش
که
می ميرند
بی نشان از ظرافت
بی نشان از زیبایی
با بالهای چروکیده و نمناک.

و کودکی که می دود
در پی شکار پروانه ای دیگر.


شاید زیبایی
همان لحظه کوتاهی باشد
که وسوسه خواستن
در مشتی عرق کرده گرفتار می شود.

شاید تمام سهم کوچک ما از زیبایی
تنها " نظاره " پرواز سبکبال پروانه هاست.

تصویری که در ذهنی حک میشود.
و پروانه ای که می رود.
می رود تا سهم کودکی دیگر باشد.
- تمام سهم کوچک او از زیبایی -


۵۳ نظر:

دلتنگ دلتنگی های آسمان گفت...

و آیا خواهی گشود؟
مشتی پر از پروانه های کوچک بنفش را؟

ناشناس گفت...

سلام دوست گلم.
ممنونم خبرم کردی
بازم زیبا نوشتی. و منو یاد کودیکم انداختی وقتی که در سبزه زار های پشت منزلمان دنبال پروانه ها می گشتیم برای کلکسیون و نشان دادن آن در سر کلاس علوم به معلم و بچه ها.

ناشناس گفت...

نمیدانی,
شاید تمام سهم کوچک ما از زیبایی
همین بهار باشد
با تمام معنایش
از آن تو
امیدوار باش

ناشناس گفت...

قبول دارم ... پذیرفتن آزادی و استقلال زیبایی را باید از همان کودکی آموخت.

ناشناس گفت...

قشنگ بود..اما متن قبلی به نظرم قوی تر بود..اما ایت نیکه رو خیلی خوشم اومد:شاید زیبایی
همان لحظه کوتاهی باشد
که وسوسه خواستن
در مشتی عرق کرده گرفتار می شود

ناشناس گفت...

سلام!
لذت بردم
مرسی
احتمالاماآشنایی نداریم؟
وقتت شاد

ناشناس گفت...

...و چه زيباست آن پرواز...ولي بهار نزديك است و تولدي ديگر براي زندگي...شاد باش و زيبا زندگي كن كه سهم ما فقط همين است كه برايمان مانده است!!

ناشناس گفت...

یک کوله بار وحشت دشت سهم من....
خیلی طیبااااااا بود..مرحبا

توحيد گفت...

من مي دانم زيبايي را هوس الود نكنم

كودكم شايد آرام بزرگ مي شود!!!

ناشناس گفت...

اگر که دل سوخته ای با تو غریبه نیستم
که با تو بغض عشق را غزل غزل گریستم
مرا به خاطر بسپار لحظه به لحظه خط به خط
درستی مرا ببین در این زمانه غلط....

ناشناس گفت...

اگر که دل سوخته ای با تو غریبه نیستم
که با تو بغض عشق را غزل غزل گریستم
مرا به خاطر بسپار لحظه به لحظه خط به خط
درستی مرا ببین در این زمانه غلط....

ناشناس گفت...

سکوت بهتره برام،شرمندم از پروانه ها.
شاید حسادت میکشیدم برای پرواز مستی وار پروانه ها

ناشناس گفت...

شاید تمام سهم کوچک ما از زیبایی
تنها " نظاره " پرواز سبکبال پروانه هاست.

و شايد سهم ما پرواز با آن پروانه به هر آن كجا كه زيباست.

سیاوش گفت...

البته وقتی پروانه از مشت بپره ، اثری از پولک های رنگی بالش روی دست می مومنه و اون موقع است که من به زیباییش شک می کنم. شاید بشه گفت -سهم زیبایی کوچک او-

ناشناس گفت...

نگاه شما به زندگي زيباست
تنها آنان كه زندگي را مي يابند گنج ها را مي يابند
موفق باشيد

ناشناس گفت...

سلام
خیلی زیبا بود, حظ کردم.

Unknown گفت...

در حدي كه مي‌فهمم برايم جالب بود.
عبدي

ناشناس گفت...

شايد زيبايي همان لحظه هاي كوتاه و گذرا باشد...شايد!...

ناشناس گفت...

نمیشناسمت اما تو را میفهمم. چه خوش سعادتی که میهمان خانه ام شدی و با سلامی یادی از ما کردی. وبلاگ زیبایی داری هم در محتوای هم در شکل. مبارکت باد.

ناشناس گفت...

کاش آن کودک می دانست که دیدن پروانه هم سهم بزرگی است از زیبایی و می گذشت از اسیر کردن آن همه بزرگی در مشت خیس عرق کرده
کاش یادمان داده بودند قانع باشیم و راضی به همین روئیت زیبایی ها.
مشت های ما همیشه قاتل زیبایی اند . مشتهایی که فقط عادت دارند به چنگ بیاورند و مال خود کنند.
راستی سپاسگزارم که صدایم کردی نازنین.

ناشناس گفت...

سلام....با خوندن این شعرت یاد بچگیهای خودم افتادم که دنبال پروانه میکردم...تو ظهر داغ که همه خوابن......از لای گلای کوکب..........مرسی............راستی من بروزم

ناشناس گفت...

سلام عزيزيم

خوبي

ممنون كه خبرم كردي


شهر زيبايي بود


خسته نباشي


بازم پيشم بيا


باي

ناشناس گفت...

سلام دوست گلم
واو .... خیلیییییییی شعر قشنگی بود.
خیلیییییی به دلم نشست .
واقعا عالی بود .
هر چی تعریف کنم کم گفتم ... خیلی از این شعر خوشم اومد.
امیدوارم همیشه موفق و موید ،
پیروز و سربلند ،
در پناه خداوند باشی [گل][گل][بدرود]

ناشناس گفت...

یادم میاد وقتی کوچیک بودم عاشق یه پروانه شدم پروانه رو گرفتم انداختم تو شیشه دو روز نگذشت که پروانه زیبای من مرد!
منم پروانه زیبامو برداشتم و تو باغچه خاکش کردم از اون به بعد عاشق هیچ پروانه ای نشدم!!
یادش بخیر

ناشناس گفت...

کاش سهم ما تماشای زیبایی بود و قسمت کردنش با همهء مردمان

کاش آنقدر زیبایی را در مشت نمی فشردیم تا چیزی از آن جز بوی مرگ نماند ...

زیبا بود . دلنشین ... دلنشان

Unknown گفت...

دوست عزيز كه اسمت را نمي دانم !
بسيار زيبا بود و آرامش بخش !
واقعا لذت بردم و دلم مي خواهد با روح زيبايت بيشتر آشنا بشم !
http://grayidea.wordpress.com/

ناشناس گفت...

سلام.
یک مشت پروانه
تمام سهم کودکی تنها....

شاید زیبایی
همان لحظه ی کوتاهی باشد...

مطلب زیبایی بود.
این ها نوشته های خودتونه؟
http://www.parnian86.blogfa.com

MOGHAMER گفت...

و بيش از اين كه بدانم
كه رنگ مي ميرد،
بنفش رنگ غريب است
يا زرد روح پيري ها ست
يا هر آنچه دانش رنگ است،
نفس نفس ِ بال هاي پروانه
خجالت دست از عرق چكيدن ِ گرم
و من هميشه پي ِ كوچكي ِ پروانه

خيلي قشنگ بود خيلي
اما مي دوني؟
همين پروانه دزدي و عشق هاي كودكانه
و پروانه هايي كه حالا ديگر نه در مشت پنهان مي شوند
و نه ديگر هست
يا شايد هست و ما را ديگر مشتش نيست
و يا پرواز نمي كنند

ماييم و دستي بي پنجه
شهري بي پروانه


hamishe shad o raha
...
..
.

MOGHAMER گفت...

هميشه بيش از اين ها بوده
اما
اما بزرگتر از سه نقطه
...

عذرخواهم اما اگر لطف كني و براي پست الكترونيكي ام بفرستي راحت تر است دستيابي ام
moghamer.y@gmail.com

hamishe shad o raha
...
..
.

ناشناس گفت...

سلام
ممنونم از حضرتون. نوشته هاتون به دلم نشست. عاليه. موفق باشيد

رستا

ناشناس گفت...

آه ... کودکی و آرزوی شکار پروانه ...
کودکی و مشت عرق کرده بنفش... بزرگسالی و شکار کودکی ...بزرگسالی و مشت خالی از رنگ ....
بردی مرا به دنیای کوچک کودکی که چه شاد می شدیم از شکار پروانه ها .. و چه غمگین از رنگی شدن انگشت هامان و مرگ پروانه...
ممنون دوست عزیز.

ناشناس گفت...

چقدر پروانه ها مهربونن

ناشناس گفت...

سهم من هم مشتی عرق کرده!!
زیبا بود
پیروز باشی
بدروود

ناشناس گفت...

wo0o0o0o0o0w
سلام
خیلی قشنگ بود ببخشید دیر اومدم
راستی تو چرا اینقدر قشنگ مینویسی؟
وبلاگت انگار روح داره!
من این حسو دارم
تا بعدا بابای

ناشناس گفت...

سهم بزرگيست داشتن مشت مشت پروانه زنده و آزاد و سهم بزرگتريست داشتن يك پروانه بي مانند زنده و آزاد ......
بي نظير بود دوست من عابير زيبايي بود . استفاده كردم نازنينم ////
من بازم نوشتم سر بزنی می بینی چه خبره ؟!
منتظرتم

ناشناس گفت...

اگه نوشته های خودت باشه که خیلی عالیه!احساس می کنم کمکی در این نوشته ها دخیل بوده.واقعا دستنوشته های زیباییه.
نمی دونم چرا منو یاد تئاتر میندازه.
حالا میشه بگید حدسم درسته یا نه؟

ناشناس گفت...

پس باید بگم واقعا جای تحسین داره!

Unknown گفت...

پروانه با دست كودك تلاقي پيدا مي كنه...

Nariman M گفت...

هيچگاه زيبايي نيازي به توصيف و توضيح ندارد.
عالي بود.

ناشناس گفت...

دود از مخم بلند شد.
با یکی دوبار خوندن نتونستم بفهممش
باید دقیقتر بخونمش.

ناشناس گفت...

سلام
زیبا نوشتی اما تلخ ....
چقدر این اهنگ دلنشینه بهت یه ارامش میده

ناشناس گفت...

سلام من بروزم
امضا
تقويم صبورا

ناشناس گفت...

سلام ببخشید که دیر تونستم بیام به شما سر بزنم یه خورده کار داشتم. ولی باز هم مثل پستهای قبلیتون اشعار و عکس زیبایی رو انتخاب کردین ایشالا موفق باشید

ناشناس گفت...

بادرود فراوان


به روزم با تخيل فرشته است يا ديو

منتظر حضور شما

ناشناس گفت...

سلام، مثل همیشه عالی. موفق باشی دوست عزیز

ناشناس گفت...

فضای سایتتون بسیار آرامش بخشه و مطالب دلنشین. درود بر شما.
با گذزی بر کوچه های سرسبز کودی آپ هستم. به امید دیدار سبزتون

ناشناس گفت...

خیلی زیبا بود

ناشناس گفت...

http://30gary.blogfa.com/
سیگاری

یادمه من تو بچه گیام به جای اینکه برم دنباله پروانه ها دوس داشتم زودتر بزرگ شم. و چه زود بزرگ شدم ...
چه آرزوی احمقانه ای کردم...

ناشناس گفت...

سلام دوست عزیز

منتظر آپ جدیدت هستم.

شعرهای پر معنی و قشنگی میذاری.

..........................

من هم آپم منتظر حضورت هستم

ناشناس گفت...

شايد پسرك نبايد مبهوت زيبايي پروانه هاي بنفش مي شد.
خيلي قشنگ بود

باران گفت...

سهم کودکی من از زیبایی چیست ؟
آیا گریه های شبانه کافیست ؟
یا کفشهای باره و لباسی بینه دار؟
سهم من از زیبایی فقر بود.
و حال لذت تلخ خاطراتش.

با سباس از این همه لطافت.خیلی زیبا بود تمام وب شما را خوندم بعضی ها را هم چند بار و لذت بردم.

باران گفت...

سهم کودکی من از زیبایی چیست ؟
آیا گریه های شبانه کافیست ؟
یا کفشهای باره و لباسی بینه دار؟
سهم من از زیبایی فقر بود.
و حال لذت تلخ خاطراتش.

با سباس از این همه لطافت.خیلی زیبا بود تمام وب شما را خوندم بعضی ها را هم چند بار و لذت بردم.

باران گفت...

سهم کودکی من از زیبایی چیست ؟
آیا گریه های شبانه کافیست ؟
یا کفشهای باره و لباسی بینه دار؟
سهم من از زیبایی فقر بود.
و حال لذت تلخ خاطراتش.

با سباس از این همه لطافت.خیلی زیبا بود تمام وب شما را خوندم بعضی ها را هم چند بار و لذت بردم.