شايد دست سرنوشت همين نخ های نامرییست که دستان مرا در بند کرده اند.. این رو خیلی دوست داشتم...و البته تیکه ی آخرش رو..باز هم انتخاب عکستون فوق العاده بود!
1-ممنون که سر زدین 2- نممی دانم اول عکس رادیدی بعد سوژه شعرت رو پیدا کردی؟یااول شعر گفتی بعد براش تصویر مناسب جور کردی؟ هرکدوم که باشه کارتون قابل تقدیره. 3- منو با این نوشته تون به یاد اولین نمایش جدی که کار کردم انداختی.نمایشی به نام(مقصر کیه نوشته صادق عاشوری)قصه چند عروسک خیمه شب بازی که می خواهند بدانند که چه کسی دست های آنها را بسته است.به راستی مقصر کیست؟؟
تمام هستی ام را برگی کن! بر درختی بیاویز! خودت باد شو! بر من بوز! به زمینم بیانداز! خدا که شدی و از من گذر کردی ... خیالم راحت می شود جای پای تو، مرا و همه هستی مرا تقدیس می کند!
کار قشنگي دارين بهتون تبريک ميگم و ممنون از حضور شما .
حالا که پژمردم از دست دادم... از دست رفتم... برايت ميگويم از دردي که مي آزردم مي نويسم برايت از دستي که با من بود و دلي که بي من و نگاهي که غريبه شد با احساسم حالا فقط يک خاطره دارم که هر شب تازه مي کنمش ...کودکي... اگر چه دلم براي تو و براي معصوميتي که از دست رفت تنگ شد اما هنوز جاي خاليه تو هست و هنوز هست دلي که بي تابي کند براي نگاهت مهتاب من... برايت مينويسم که بداني اگر چه ورق نمي زني خاطرات لحظه هاي با هم بودن را اما من حتي هنوز هم که غبار گرفته تصوير تو درآيينه ي چشمانم باز هم الفباي عشق را مي خوانم و مي نويسم و مي گويم دوستت دارم ++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++ سلا گلم خیلی قشنگ بود واقعا لذت بردم بازم منتظرت هستم
سلام ممنون که بهم سر زدی لینکتون هم انجام شد . . . به راستی دست کیست؟ نهایت ،این کیستی به خودمون ختم خواهد شد...پس راه دور نریم... عروسک گردان خود ماییم... پیروز باشید
سلام. باید بگم فکر نمی کردم چنین وبلاگی با چنین مطالب زیبا و با مفهومی داشته باشید.درست گفتید وبلاگ قشنگی دارید.من هم از اینکه دوست وبلاگی خوبی مثل شما داشته باشم خوشحال میشم.باز هم به من سر بزنید ولی این دفعه دقیق تر روی مطالبم نظر بدید.ممنون. http://www.parnian86.blogfa.com
ياد يه پير مرد سجاده نشين باوقاري بودم بازيچه ي كودكان كويم كردي يا كاش چون اووي مرا نيز بود كه به طناب عشق بازي مي داد نه رنگ تو كه نفرت بازي ات شده ام تو به نفرت و من بي طناب كاش طنابت را مي شد ديد كاش اين همه مرا به ديوانگي نمي خواندند
۳۰ نظر:
کاری کنید همه بیسواد ها مثل من راهت کامنت بزارن....
عالی بود و زیبا ... زیبا بود و واقعی!
واقعاً کجاست عروسک گردان...
منم؟ تويی؟يا سرنوشت؟
يا من و تو و سرنوشت...
سلام عزیز
خیلی سیاسی بود
خیلی سیاسی بود
شايد دست سرنوشت
همين نخ های نامرییست
که دستان مرا در بند کرده اند..
این رو خیلی دوست داشتم...و البته تیکه ی آخرش رو..باز هم انتخاب عکستون فوق العاده بود!
1-ممنون که سر زدین
2- نممی دانم اول عکس رادیدی بعد
سوژه شعرت رو پیدا کردی؟یااول شعر گفتی بعد براش تصویر مناسب جور کردی؟ هرکدوم که باشه کارتون قابل تقدیره.
3- منو با این نوشته تون به یاد اولین نمایش جدی که کار کردم انداختی.نمایشی به نام(مقصر کیه نوشته صادق عاشوری)قصه چند عروسک خیمه شب بازی که می خواهند بدانند که چه کسی دست های آنها را بسته است.به راستی مقصر کیست؟؟
تلخه
ولی
عروسک گردان ماییم
سلام
وب زیبایی داری
بازم به ما سر بزن
salam
vaghean ali bod
age ba tabadole link movafegh bodi behem khabar bede
sabz bashid o paidar
مرسي از همه دوستاني که با لطفشون من رو مورد محبت قرار دادن...
مي خواستم خواهش کنم ازتون که
" لطفا آدرس وبلاگتون رو هم بنويسيد"
که راحت تر بتونيم با هم در ارتباط بمونيم.
سلام.
ممنون كه سر زديد.
...
دنيا نمايش نامه ي بزرگي است و همه ي ما هنر پيشگان اي نمايش هستيم
ممنون که به منم سر زدید
خنک آن قمار بازی که بباخت آنچه بودش
بنماد هیچش الا هوس قمار دیگر...
ممنون که به کلبه ی ما سری زدین
salam
webloge kheili khobi dari
kheili karet harfeiye
sheri ke neveshty kheili aliye
moafagh bashi
خيلي قشنگ بود
اما مي خندند
عروسك گرداني براي مردم جالبه
هيچ كس غم اون عروسك رو نميفهمه
به زیبایی با کلمات بازی کردی.
تو میگی من باز دنبال عروسکگردانم بگردم.عروسکگردان من تو سیاهی گم شده.
در ضمن ناشناس راس میگه.
دروود
بسیار زیبا و پر مفهوم بود
متن دیشب هم بسیار زیبا بود
پیروز باشی
بدروود
راستی موزیک بسیار زیبایی هم گذاشتی
تمام هستی ام را برگی کن! بر درختی بیاویز! خودت باد شو! بر من بوز! به زمینم بیانداز! خدا که شدی و از من گذر کردی ... خیالم راحت می شود جای پای تو، مرا و همه هستی مرا تقدیس می کند!
کار قشنگي دارين بهتون تبريک ميگم و ممنون از حضور شما .
بسیار زیبا
خیلی برداشتها بقیه میتونن از این نوشته داشته باشند.
ولی باید دید تو دلت چه خبره!
مکتوب!
سلام
ممنون از حضورتان
»در بی حضور« كمی گیر زبانی دارد و به نظرم بهتر است كه با تعبیری روانتر جایگزین شود
پیروز باشید
حالا که پژمردم
از دست دادم...
از دست رفتم...
برايت ميگويم از دردي که مي آزردم
مي نويسم برايت از دستي که با من بود و دلي که بي من
و نگاهي که غريبه شد با احساسم
حالا فقط يک خاطره دارم که هر شب تازه مي کنمش
...کودکي...
اگر چه دلم براي تو و براي معصوميتي که از دست رفت تنگ شد
اما هنوز جاي خاليه تو هست و هنوز هست دلي که بي تابي کند
براي نگاهت مهتاب من...
برايت مينويسم که بداني اگر چه ورق نمي زني خاطرات لحظه هاي با هم بودن را
اما من حتي هنوز هم که غبار گرفته تصوير تو درآيينه ي چشمانم باز هم
الفباي عشق را مي خوانم و مي نويسم و مي گويم
دوستت دارم
++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
سلا گلم
خیلی قشنگ بود
واقعا لذت بردم
بازم منتظرت هستم
سلام
ممنون که بهم سر زدی
لینکتون هم انجام شد
.
.
.
به راستی دست کیست؟
نهایت ،این کیستی به خودمون ختم خواهد شد...پس راه دور نریم...
عروسک گردان خود ماییم...
پیروز باشید
ممنون كه اومدي
با اجازه لينكت كردم
باقي شعرهات رو هم نخوندم هنوز. الان مي خونم
من هم منتظر نوشته هات هستم
نظر دادن سخته اينجا يكم
سلام عزیز
نوشتی شاکی هستی اما چرا ؟
از چی یا از کی؟
امیدوارم از دست من نباشه
سلام.
باید بگم فکر نمی کردم چنین وبلاگی با چنین مطالب زیبا و با مفهومی داشته باشید.درست گفتید وبلاگ قشنگی دارید.من هم از اینکه دوست وبلاگی خوبی مثل شما داشته باشم خوشحال میشم.باز هم به من سر بزنید ولی این دفعه دقیق تر روی مطالبم نظر بدید.ممنون.
http://www.parnian86.blogfa.com
راستی یادم رفت بگم آهنگ وبلاگ بسیار زیبایی دارید.
http://www.parnian86.blogfa.com
ياد يه پير مرد
سجاده نشين باوقاري بودم
بازيچه ي كودكان كويم كردي
يا كاش چون اووي مرا نيز بود كه به طناب عشق بازي مي داد
نه رنگ تو كه نفرت بازي ات شده ام
تو به نفرت و من بي طناب
كاش طنابت را مي شد ديد
كاش اين همه مرا به ديوانگي نمي خواندند
همين مانده و من
كه دايناسوري به رقص
hamishe shad o raha!
...
..
.
ارسال یک نظر